خوبي بادبادك به اينه كه مي دونه
زندگيش به يه نخ نازك بنده
ولي بازم قدآسمون پروار مي كنه و ميخنده
لعنت به کسی که می دونه به غیر از اون هیچکی تو زندگیت نیست .....
به خاطر اون با کسی نمیری......
ولی بازم تنهات میذاره......
خودت را در آغوش بگیر و بخــــــــواب ! هیچ کس آشفتگی ات را شانـــــه نخواهد زد ! این جمع پر از تنــــهاییست…
مردم اینجا چه قدر مهربانند !!!
دیدند کفش ندارم ،،
برایم پا پوش درست کردند!!!!!
دیروز اومده بود دیدنم با یه شاخه گل سرخ و لبخندی که همیشه آرزوشو داشتم
گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاش کردم… وقتی رفت…
سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود…
هی تو اشتباه متوجه شدی...
گفته بودم لب تر کنی برات میمیرم...
اما نه به قیمت اینکه...
لبانت را با دیگری تر کنی...!!!
ببین لعنتی
دارم میخندم
به سیرکی که دلقکش گریه میکند
به مردی که سراغ زنش را از دیگران میگیرد
به پیرمردی که با آینه دردودل میکند
به پیرزنی که سالهاست
لباس شوهر مرده اش را تن میکند
به دردهایی که به درد گریه کردن هم نمیخورند
تو هم بخند
به منی که از درد عشقت روانی شدم
تنهايي...
ميخواهم هنگامي ك نيستي...
به قلبم بياموزم كه چگونه آرام باشم...
و چگونه شكوه نكنم...
وچطور از جدايي سخن نگويم...
پس از اين سكوت خواهم كرد...
هنگامي كه نيستي هيچ نخواهم گفت...
حتي به چشمهايم خواهم آموخت اشك نريزد...
تو هم سكوت كن...
اگر ميخواهي ذره ذره ريشه عشق را در قلبم نخشكاني......
حرف نزن...
من به دوريت عادت ميكنم....
دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن....
خودمو کنترل کردم وفقط لبخندی زدم ...
تودلم گریه کردمو دم گوشش گفتم
بی معرفت...دستای من تغییر نکرده ...
دستات به دستای اون عادت کرده!!!!
من و خدایم هر روز فراموش میکنیم
او خطاهایم را و من لطف او را ...
زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی
وقتی بود که اسمم را با “میم” به انتها رساندی . . .
تنها که باشی
دلت حتی
از دیدنِ یک " جفت " کفش هم
میلرزد !
گاهی دلت نمی خواهد . . . دیروز را به یاد بیاوری . . .
انگیزه ای برای فردا هم نداری . . . !!! و حال هم که . . .
گاهی فقط دلت میخواهد . . .
زانوهایت را تنگ دراغوش بگیری . . .
و گوشه ای از گوشه ترین گوشهای که می شناسی . . .
بنشینی و فقط نگاه کنی !!!
گاهی دلگیری . . . شاید از خودت . . .
اینجا به مرز بی تفاوتی ها رسیده ام
در من دلهره ...
در من ترس ...
در من حتی احساس هم مرده است..
از مـטּ
...فاصله بگیر
هر بار که به مـטּ
نزدیک می شوے
باور مے کنم هنوز مے شوב
زندگے راבوست داشت
از مـטּ
فاصله بگیر!
مـטּ خسته ام از امیـבهاے کوتاه
ﻫـِـﯽ ﺑﺎ ﺗــﻮﺃﻡ!!
ﻣﻴﺪﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔــُـﺬﺭ ﺍﺯﺩﻭﺳﺘـﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺷﺘـــﻢ
ﭼـﻪ ﺯﺟـــﺮﯼ ﻛﺸﻴــﺪﻡ؟؟!
باید بدجنس باشی ,تا عاشقت باشن...
باید خیانت کنی ,تا دیوونه ات باشن....
باید دروغ بگی ,تا همیشه تو فکرت باشن؟؟؟
باید هی رنگ عوض کني ,تا دوسِت داشته باشن!!!
اگه ساده ای, اگه باوفایي, اگه یک رنگی...
همیشه تنهایی..........
پسری دختر زیبایی رو تو خیابون دید.....
شیفته اش شد....
چند ساعتی با هم تو خیابون قدم میزدند ک یهو یه مازراتی جلوی پاشون ترمز کرد......
دختره ب پسر گفت:
خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم...........کار نداری؟؟
بای.....!!!!!!
دختره نشست تو ماشین....
راننده بهش گفت: خانوم ببخشید میشه پیاده شید؟؟؟؟؟من راننده این اقا هستم....
از مردمانی که بودنشان را ادعا میکنند...
و از زمانه که محبت طلب کردم و هیچ نبود...
نه دستی...
نه دوستی...
و باز هم تنهایی...!!!؟؟؟
امشب به استقبال خواب میروم
دستان رویایت را میگیرم
باخود به خوابم میبرم
میخواهم تاصبح برایت عاشقانه بگویم
درد دل کنم
به چشمان عاشقت خیره شوم
و برایت بگویم ناگفته هایم را ، بگویم برایت
مدتهاست شانه هایت آرامش سرم شده اند
نگاهت نور چشمانم شده اند
و صدای نفس هایت آرامش بخشترین موسیقی ام شده است
کاش این خواب تمام نشود....
عادت ندارم درد دلم را ،
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . .
نه دردی دارم و نه قلبی
می خــــــــواهـــــــــم بـــــه یاد مـــن
باشــــــــی اگـــــــــــر تــــو به یاد من باشی
عین خــــیالم نیست که هـــــمه فراموشم کنند.......................!
دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است پر بکش
او همیشه آغوشش باز است
نگفته تو را می خواند
اگر هیچکس نیست خدا که هست
هی غریبه...
رو کسی دست گذاشته ای که همه ی دنیای من است...
بی وجدان آنقدر راحت به او نگو عزیزم!!!
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برای خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف که اون موقع خودم نیستم...!!
پاهایم را میگویم...
دیگر تاب سنگینی نگاهت را ندارد....
میترسم همین روزها کمرم هم بشکند...
حواست هست تنها نگاهت چه بر سر من می آورد!!!
باران باشد...تو باشی...و یک خیابان بی انتها!!!!
دستانت که در دستم باشد...
با همه ی دنیا خداحافظی می کنم...!
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای
این منم که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند
صحبت از فراموشی نیست
صحبت از لیاقت است !!!
تعداد صفحات : 3