ز بس هی درس رابلغور کردم
دوچشم تیز خود را کور کردم
ز بس هی درس رابلغور کردم
دوچشم تیز خود را کور کردم
تمام لحظه هاي خوب خود را
فداي زالوي کنکور کردم
.................................
چه سد محکمی گردیده احداث
بتن آرمه بدون درك و احساس
خدایا بشکنه این سد کنکور
ویا یک جو رکی آن را کنم پاس
....................................
کنکوري ام و غمی گران بردل من
ماتم کده اي حزین شده منزل من
جانم به لب آمده از این غول بزرگ
ترسم که شود عاقبت او قاتل من