کاش فقط بودی ...
وقتی بغض میکردم ...
بغلم میکردی و میگفتی ..
ببینم چشاتو ...
منو نیگا کن ...
اگه گریه کنی قهر میکنم میرمااااااااااااا
کاش فقط بودی ...
وقتی بغض میکردم ...
بغلم میکردی و میگفتی ..
ببینم چشاتو ...
منو نیگا کن ...
اگه گریه کنی قهر میکنم میرمااااااااااااا
چقدر کم توقع شده ام ،
نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را ؛
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست ،
مرا به آرامش می رساند حتی اصطحکاک سایه هایمان کافیست !
اگر پشت شمشادها ، گذاشتم مرا ببوسی.. خواستم بدانی ,
آنقدر حس دوست داشتنم قوی بود . . .
که از تمام اعتقاداتم گذشتم !
و تو پشت سرم به همه گفتی :
چقدر هرزه بود ، تنش می خارید ...
تا حالا شده چشمات پر از اقیانوس اشک باش
ه اما نتونی جاریش کنی؟
تا حالا شده یه دنیا حرف کنج دلت سنگینی کنه
و قلبت از سنگینیش تیر بکشه!!
اما نتونی به کسی بگی ؟
تا حالا شده یه تلنبار بغض بیخ گلوت گیر کرده باشه
و از تیزیش احساس خفگی کنی
ژ اما مجبور باشی جلوشو بگیری تا نترکه!!!
تاحالاشده بخوای بری ازاین دنیا؟
؟؟اصلا نباشی برای همیشه محوبشی؟؟؟
آره لعنتی...؟!؟!
حال این روزهای من اینگونست..!
نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون ، ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . . .
ر
دوست داشتن رو باید از برگ درخت آموخت....
وقتی زرد می شه، وقتی می میره ؛....
وقتی از درخت جدا می شه ؛.....
بازم پای همون درخت می افته....
حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست..
که روی اون « هــا » کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم...
بعد وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم...
رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشیدی باید پاش وایستی ..
روز اول آشنایی یادته....
برام شعرعاشقانه میخوندی یادته....
من که برات بودم عزیزترین یادته.....
سرمو رو شونه هات میذاشتم یادته....
دست های مهربونت رو روی صورتم می کشیدی یادته....
بهم میگفتی تو تنها عشقمی یادته....
همیشه من تنها آرزوت بودم یادته....
بهم میگفتی توی قلب من جز تو کسی راه نداره یادته....
میخوام تموم حرفاتو فریاد بزنم...(*بگم بی وفا یادته*)
تو تمام وجودت که الآن از سنگ شده منو تنها میذاری...
مگه تو دل نداری....وجدان نداری....
اینو بدون دل من بازیچه نبود...
آره من مثل عروسکی اسباب بازی تو شدم...
تو منو بازی دادی...چه جور به خودت اجازه دادی...
با رفتنت غرورمو بشکنی...
باشه برو....من تنهایی رو بعداز تو دوست دارم...
من دل تو را شكسته ام ولي
از تو دل شكسته تر خود منم
باورت نميشود نگاه كن
جاي سالمي نمانده در تنم
از تو دل بريدم عاقبت ولي
روح سركشم به خانه بر نگشت
كاش مي شنيدي از پس فراق
چون شبان و روزها به من گذشت
لحظه هايم از تو سبز مي شدند
چشمهايم از تو نور مي گرفت
قلب بي تحملم بهانه ها
از گذشته هاي دور مي گرفت
هر كجا كه نقشي از تو مانده بود
رفتم و به ياد تو گريستم
زل زدم به خاطرات دلكشت
نيست باورم كه با تو نيستم
آن دلي كه داده بودمش به تو
بعد تو سپردمش به دست باد
كار ما و دل دگر تمام شد
عشق را پس از تو برده ام ز ياد
بیا در کوچه باغ شهر احساس شکست لاله را جدی بگیریم
اگر نیلوفری دیدیم غمگین برای قلب پر دردش بمیریم
بیا در کوچه های تنک غربت برای هر غریب سایه باشیم
بیا هر شب کنار ساحل رود برای پیچکی همسایه باشیم
اگر صد بار قلبی را شکستیم بیا یکبار با احساس باشیم
عشق یعنی راه رفتن زیر باران
عشق یعنی من می روم تو بمان
عشق یعنی آن روز وصال
عشق یعنی بوسه ها در طوله سال
عشق یعنی پای معشوق سوختن
عشق یعنی چشم را به در دوختن
عشق یعنی جان می دهم در راه تو
عشق یعنی دستانه من دستانه تو
عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو
عشق یعنی می برم تا اوج تورو
عشق یعنی حرف من در نیمه شب
عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب
عشق یعنی انقباظو انبصاط
عشق یعنی درده من درده کتاب
عشق یعنی زندگیم وصله به توست
عشق یعنی قلب من در دست توست
عشق یعنی عشقه من زیبای من
عشق یعنی عزیزم دوستت دارم
!!! هزاران دست هم به سویــــــــم دراز شود
… پــــــــس خواهم زد
… تنــــــــــها
… تمنای دستان تـــــــــــو را دارم
بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است
، وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی
… که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای
گفت : دوستت دارم
هر چه گشتم مثل تو پیدا نشد
گفتم : خوب گشتی ؟
گفت : آره
گفتم : اگه دوستم داشتی نمی گشتی ..
مال کسي باش که
حتي اگر ساده ترين لباس تنت باشد !
تو را به همه دنيا نشان دهد و بگويد
اين همه دنيــاي من است!!!
کاش بودی....
و ای کاش میماندی.......
اما انگار این کاش ها حسرتی بیش نیستند
هیــچ چیز دلنشین تر از این نیست که ...
مدام نامت را صدا بزنم،
با یک علامت سؤال ؟
و "تـــو" با حوصله جواب بدهی ...
جـــــان دلـــــم؟
خیانت قشنگی بود ...
تهیه کننده : دوستم
کارگردان : عشقم
من از عشق گفتم
تو مدل ماشینم را پرسیدی
من از محبت گفتم
تو محل زندگیم را پرسیدی
من از دوست داشتن گفتم
تو وضعیت حساب بانکیم را جویا شدی
من از ارزش ها گفتم
ارزش هایی که قیمت ندارند
امّا تو تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی
گفتی دهانت بوی شیر میدهد و رفتی . . .
آهای عشق من امشب به افتخار تو
دهانم بوی مشروب
بوی سیگار
بوی دروغ میدهد
برمیگردی ؟ ؟
تعداد صفحات : 8