دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است پر بکش
او همیشه آغوشش باز است
نگفته تو را می خواند
اگر هیچکس نیست خدا که هست
هی غریبه...
رو کسی دست گذاشته ای که همه ی دنیای من است...
بی وجدان آنقدر راحت به او نگو عزیزم!!!
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برای خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف که اون موقع خودم نیستم...!!
به حرمت باران سکوت می کنم
تا بدانی به عظمت باران خیلی دوستت دارم
پاهایم را میگویم...
دیگر تاب سنگینی نگاهت را ندارد....
میترسم همین روزها کمرم هم بشکند...
حواست هست تنها نگاهت چه بر سر من می آورد!!!
باران باشد...تو باشی...و یک خیابان بی انتها!!!!
دستانت که در دستم باشد...
با همه ی دنیا خداحافظی می کنم...!
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای
این منم که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند
صحبت از فراموشی نیست
صحبت از لیاقت است !!!
خوش ب حالت آدم........خودت بودی و حوایت....
کسی نبود ک حوایت را هوایی کند....
برای بودنت میمانم و برای دیدنت میمیرم...
باش تا بمانم و بمان تا نمیرم...
دم اونایی گرم که تو دل ما نشستن
نه کرایه میدن نه پیاده میشن
خدایا؟
کمی بیا جلوتر...
میخواهم درگوشت چیزی بگم...
این یک اعتراف است...
من
بی او
دوام نمی آورم
دلتـــــو شکست؟
بهت دروغ گفت؟
دوست نداشت؟
...
بیخیال عزیــــزم!!
لیــاقـــــــــ ــتت رو نداشته..
دنیا همینجوری نمیمونه;
یـــه روزی.. یــــه جایی ..یــه جوری عاشق میـــشه که,
خودش میفهمه با دلت چیکار کرده و
همین که روی برگشتن نداره خودش بــــزرگترین
زجـــــــــــــ ـــــــره براش...
دردمن چشمانی بود که به من اشک
هدیه میدادو به دیگری به چشمک...
تَنهـــــــــــآيِ تَنهـــــــــــــــا
نَه کَسي حالَم را مي پُرسَـــــــد
نَه کَسِيهَوا يَـــــم را دارد
عِِيــــبي نَدآرد
سال هاســـــت بـــِه ايـــن زِنــــدِگـي عــآدتکـــَرده ام!
آمدم تا مست و مدهوشت کنم
اما نشد!
عاشقانه تکیه بر دوشت کنم
اما نشد!
آمدم تا از سر دلتنگی ام
گریه ی تلخی در آغوشت کنم
اما نشد..!
نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم
سعی کردم که فراموشت کنم
اما نشد!
تو ای جام بلــور سرنوشتــــــــم
برایت نامــه ای از دل نوشتــــم
نوشتم نامـه رو یک شب توپاییـز
ولـی با سینه ای از عشق لبریـز
نـوشتم کاشکی از غم دور باشی
همیشــه عاشــق وپرشور باشی
نوشتــم حاضــرم حالا بمیــرم
ولــی دستاتو تو دستام بگیــرم
نوشتــم چشــم براهم تا بیایــی
تو این غربت تو تنها تکیه گاهی
میخوام این نامه رو حتما بخونی
بیــای و تا ابــد با مــن بمـــونی
خــــــدا جــونــم
اینکه قلبم شکست به درک...
اینکه تنها شدم هم به درک...
اصلا دلمم شکست به جهنم!
ولی این منو آتیش میزنه که خودمو زنده گذاشتی
تا جلوی این شکسته ها شرمنده شم..!
قد زمين
قد هوا
اگه خدا بدش نياد
دوستت دارم قد خدا
چند روزیه که دلم میگه عاشق تو شدم دیگه فقط می ترسم که بگی خسته شدم از تو دیگه حس می کنم که این روزا بدجوری عاشقت شدم نه عادته نه یک هوس برام شدی مثل نفس من تو بهشتم و تو فرشتمی تو مال منی و تو گل منی اگه دنیارم بدن به جای تو فقط تویی که تو سرنوشتمی دنیا رو گشتم تا رسیدم به تو فرق می کنه واسه من چشمای تو آره دوستت دارم من تا پای جون هر چی بخوای می دم تو پیشم بمون
"زن" جنس عجیبی ست !
چشم هایش را که می بندی ،
دید دلش بیشتر می شود ...
دلش را که می شکنی ،
باران لطافت از چشمانش سرازیر...
....
انگار درست شده تا ...
تا روی عشق را کم کند...
همه یهویی ها خوبن :
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سورپرایز کردن
یهویی بیرون رفتن
یهویی دوست داشتن
یهویی عاشق شدن
اما امان از یهویی رفتن !!!
عجیبه که تو دنیای بچه ها هر کی زودتر بگه دوستت دارم “برنده” است
ولی
تو دنیای بزرگتر ها هر کی زودتر بگه دوستت دارم “بازنده” است …
و من بردم تا ببازم !
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
سیگار بکش
مست کن
بغض کن
گریه کن
دق کن
ولی با ادم بی ارزش درد و دل نکن...
و مرا
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست و حرمت دارد ..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است ..
سخت بیمار شده است ..
تو بمان در شهرت
میدانی ...
به رویت نیاوردم ... !
از همان زمانی كه جای " تو " به " من " گفتی : " شما "
فهمیدم پای " او " در میان است ...
یادته یه روز بهت گفتم دوست دارم ،میمونم تا ابد من باهات
یادمه گرفتی دستامو آروم تو گوشم گفتی منم میمونم همیشه به پات
چشماي تو به من اميد زندگي ميده
دستاي تو گرماي خورشيد و به دست من ميده
اون نگاه عاشق تو منو به زندگي برم گردونده
اون لباي شيرين تو لب منو خندونده
عاشق اينم كه نگاه كنم تو چشمات
غرقم كني توي خيال وروياهات
نميدوني قبل تو چه سختيا كشيدم
طعم تلخ شكستو بدجوري من چشيدم
يه بي وفا بود كه من مثل ديوونه ها
دل بسته بودم بهش ،دلم شد ويرونه ،آه
كاش كه از اول تورو ميديد اين چشام
كاش كه از اول خدا تورو ميذاشت سر رام
باور كن نيمه من تو هستي كه پيدا شدي
از اين به بعد تورو ميخوام با اين كه خيلي ساده اي
بازم ميگم من عاشق چشات شدم
عاشق اون چشاي نازت كه منو ديوونه كرده
اخه چرا خدا فكر دل منو نكرده
باور نكردي عشقمو ،راضي شدي ببيني شكستمورنجوندي تو قلب خستمو ،با اين كه ديدي پر و بال بستمو
تو كه ميگفتي ميموني تا هميشه كنارم
حالا نيستي كه ببيني جز تنهايي كس ندارم
گفتي كه عاشقمي هميشه ،كسي براي تو من نميشه
حالا ميفهمم كه شبيهم به تموم دنيا هنوزم باورم نميشه
چطوري شد ،كه كندي دلتو از من به زودي
يادم نميره دستات ،تو دستم، قدم ميزديم اره تو بودي
اون همه عشقوعلاقه كجا رفته كه داشتي
نكنه پاي يكي ديگه دلتو بازم جا گذاشتي
حرفات از يادم نميره كه ميگفتي هر كسي
نميتونه بياد بشينه تو قلبت به اين راحتي
ولي تو نيستي كه ميزدي انگار اون حرفارو
من همش تكرار ميكنم تووجودم دردامو
شبا كه ميخوام بخوابم فكرت نميزاره بخوابم
اخه چرا شكستي رفتي و دادي عذابم
هنوزم باورم نميشه
لعنت به من كه ساده بريدم....لعنت به من كه دردتو نديدم
لعنت به من كه پاي تو نموندم....لعنت به من كه قلبتو شكوندم
روياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش من
خودت ميدوني كه سهم ما نيست....جداي و بريدن و شكستن
چشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوز
برو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاته
روياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل من
۱.گریه می کنند چون گریه کلیدبهشته.
۲.قهرکه می کنند زودآشتی می کنند چون کینه ندارند.
۳.چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیا دلبستگی ندارند.
۴.باخاک بازی می کنند چون تکبر ندارند.
۵.خوراکی که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون
آرزوهای دراز ندارند.
فتر عشـــق كه بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
...............
باتوجرقه های عاشق شدن
در آتشکده ی متروک قلبم
شعله کشید
ترانه های عاشقانه ام
با تو
به حقیقت رسید
انجماد رگهای یخ زده ام
در شراره آغوش سوزانت ذوب شد
و با تو و وجود متبرک توست
که می خواهم بمانم تا
همیشه و همیشه در کلبه ی عشق
میزبان نفس های عاشقانه ات
خواهم ماند
دوستت دارم.
رسم زندگی این است
یک روز کسی را دوست می داری
و روز بعد تنهایی
به همین سادگی
او رفته است
و همه چیز تمام شده است
مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و تو به حال خود رها می شوی
چرا غمگینی؟
این رسم زندگی است...
با میوه رسیده لبهایت
پرهیزم را به وسوسه میگیری
من فکر میکنم پدرم حق داشت
که میوه حرام
همیشه شیرینتر است !
مخاطبـــــ خاص ِ زندگے ِ مــــن...
با تمام ِ وجود مے گویم:
این روز ها عَجیب دل تنگــــ ِ توام
دل تنگــــِ اجابتـــــ چشمانتــــ
دل تنگــــ ِ رنگـــ نِگاهتــــــ
دل تنگــــ ِ بوے عَطرتــــــــ
تو که نیستے ...
انگار زندگے بودن را کــم می آورد و
بهانه گــیر نبودن استــ
تو کـه نیستے دلتنگے هایت مــرا از پا در می آورند ..
تعداد صفحات : 4